برای من تحصیل تو مقطع دکترا بیشتر حکم حل کردن سوالهای اساسی ذهنی ام رو داشت تا انتظارات مالی.
سلام
علی هستم و میخوام داستان گرفتن پذیرش در مقطع دکترای رشته اقتصاد تو هند رو براتون تعریف کنم. شاید بتونه بهتون کمک کنه. من لیسانسم رو تو رشته مهندسی متالورژی گرفته بودم و از اون زمان همیشه این سوال در ذهنم نقش بسته بود که چرا علیرغم تموم منابع و ثروتهایی که ما در کشورمون داریم، بازهم نسبت با ایدهآل ذهنیمون اینقدر فاصله داریم و یک کشور توسعه یافته نیستیم. همین باعث شد در مقطع فوق لیسانس برم و رشته اقتصاد رو در رشته اقتصاد انرژی دانشگاه آزاد ادامه بدم.
پذیرش جهت تحصیل در مقطع دکترا در هند ـ سفر به دهلی
پس از فارغ التحصیلی تو این مقطع، کارم رو بعنوان مدرس رشته اقتصاد به دانشجوهای غیر اقتصادی شروع کردم. چند سال بعد در اواخر دهه دوم زندگیم، یکی از اساتید دانشگاه از موفقیتش تو گرفتن پذیرش در مقطع دکترا در دانشگاه پونای هند تعریف کرد و اونجا بود که ادامه تحصیل در هند توی ذهنم جرقه زد. اون زمان اطلاعات بسیار کمی در اینترنت میشد راجع به این موضوعات پیدا کرد. اون استاد گرامی شرح داد که برای گرفتن پذیرش باید یک پروپوزال (پیشنهاد) پژوهشی آماده کنم و با یک ویزای توریستی (که بصورت یک ماهه صادر میشه) مستقیم به دانشگاه مورد نظرم برم و با اساتیدی که مورد تأیید اون دانشگاه هستند صحبت کنم. به محض اینکه یک استاد راهنما حاضر بشه بر روی موضوع مورد نظر شما کار کنه ـ در صورتی که کمتر از 7 دانشجوی بین المللی داشته باشه ـ میتونه پذیرش شما رو امضا کنه و دانشگاه در پذیرش شما بعنوان دانشجوی دکترا مشکلی نداره. این همه اون چیزی بود که در اون موقع درباره ادامه تحصیل در هند میدونستم و با همین اطلاعات برای ادامه کار تلاش کردم.
حدود سه ماه طول کشید تا پروپوزال مورد علاقه ام رو به زبان انگلیسی تهیه کنم. همزمان برام مهم بود که در چه دانشگاهی ادامه تحصیل بدم. در تحقیقاتم متوجه شدم وزارت علومِ ایران همه مؤسسات و دانشگاههای دنیا رو به رسمیت نمیشناسه و در صورتی که بخواهید پس از اتمام تحصیل به ایران برگردید مهمه در جایی ادامه تحصیل بدید که مورد تأیید وزارت علوم باشه. می تونین دانشگاهها و موسسات مورد تأیید وزارت علوم در کشورهای مختلف رو در کتابچههایی در این وزارتخونه پیدا کنین. با مطالعه این لیست بود که تصمیم گرفتم دانشگاههای دهلی و جواهرلعل نهرو را برای کسب پذیرش انتخاب کنم.
در جستجویی که داخل وبسایت های این دانشگاهها انجام دادم متوجه شدم که برای پذیرش در دانشگاه جواهرلعل نهرو در صورتی که در هند باشید باید در امتحان ورودی اون شرکت کنید، اما درصورتی که خارج از کشور باشید باید 20 دلار به حساب دانشگاه واریز کنید و بعنوان یک دانشجوی بین المللی درخواست ثبت نام بدید (هیچوقت هم متوجه نشدم چطور باید این پول رو واریز کنم، چون هیچ شماره حساب و روش پرداختی برای اون وجود نداشت).
بعد از این مرحله به سفارت هند در تهران رفتم و اونجا متوجه شدم که برای داشتن ویزای توریستی اول باید بلیط رفت و برگشت تهیه کنم که بر اساس اون ویزا صادر بشه . پس از تهیه بلیط یک ماهه به سفارتخونه رفتم که یکسری فرم جهت تکمیل به من دادن. برای تکمیل، اونها رو به آقایی دادم که روبروی سفارتخانه کارش تایپ همین فرمها بود تا کار رو تمیز دربیاره (هرچند می شد اونها رو دستی هم تکمیل کرد).
در اونجا بود که اون آقا بهم گفت: وقتی رسیدی دهلی (البته تلفظ درست شهر Delhi، دلّی است. کلاً حرف h در اسم های هندی بعد از هر حرفی قرار بگیره اونو مشدد می کنه و صدای “ه” یا”ح” نمیده) قراره کجا بری؟ منم گفتم نمی دونم! فکر کنم دلش برام سوخت که تصمیم گرفت کمکم کنه. برای همین گفت که یه محله ای تو دهلی هست بنام کارول باغ (Karol Bagh) که پر از هتل های مقرون بصرفه است. میتونی بری اونجا و بگردی و یک هتل ارزون پیدا کنی و این شد تموم اطلاعات من راجع به دهلی.
بعد از 10 روز ویزای توریستی آماده شد و چنین شد که در یک روز گرم در اوایل تابستون سال 2004 میلادی به هند مسافرت کردم. در ابتدای ورودم به فرودگاه دهلی، اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد یک رایحه خاصی بود که تو کل فضای شهر (و بعداً متوجه شدم تو کل هندوستان) پخش شده بود. هنوزم دقیقاً نمی دونم اون بو از چی بود، اما احتمالاً از نوع پوشش گیاهی اونجا باشه. البته اون بو جدای از بوی ادویهجات و عودهای در حال سوختنی بود که در جای جای کوچه و بازار به مشام می رسه.
از هواپیما که پیاده شدم یک ون گرفتم تا منو به محله کارول باغ، برای پیدا کردن یک هتل مناسب برسونه. اولین شوک تو مسیر بهم وارد شد. ون پشت یک کامیون گیر کرد و راننده دستشو گذاشت روی بوق و دیگه ول نکرد! گفتم الان پیاده میشن و خون و خونریزی میشه. تو ذهنم داشتم برنامه ریزی می کردم که اگه در باز شد من از کدوم طرف دربرم؟ حالا چمدونهامو چکار کنم؟ چه خاکی به سرم بریزم؟! توی این فکرا بودم که دیدم ون از کامیون سبقت گرفت و اصلاً بهَم نگاه هم نکردن! پشت کامیونه به انگلیسی نوشته شده بود: “لطفاً بوق بزنید” اولش فکر کردم یک بخش منفی کننده به معنی بوق نزنید باید داشته باشه که حالا پاک شده. ولی بعدها فهمیدم نه! واقعاً منظورشون اینه که بوق بزنید و اصلاً بوق زدن تو هند یک چیز خیلی عادییه و هیچ کس شاکی نمیشه!
خلاصه به کارول باغ رسیدم و یک هتل ارزون پیدا کردم و آماده شدم تا به سرعت راهی دانشگاهها بشم و کار پذیرشم رو یکسره کنم. اینجا یک توضیحی هم بدم که شهر دهلی از دو بخش دهلی قدیمی (Old Delhi) و دهلی نو (New Delhi) تشکیل شده که از وسط توسط یک خط راه آهن از هم جدا شدن. بخش دهلی قدیم، بخش تاریخی شهر، بسیار شلوغ و کثیفتره و بیشتر بناهای تاریخی تو این قسمت قرار گرفته که حالا تو یه قسمت دیگه راجع بهش صحبت می کنم. بخش دهلی نو جدیدتر درست شده و بیشتر مراکز مدرن، دولتی و تجاری و همچنین پارکها و نمادهای نوین تو این بخش قرار گرفتن.
صبح زود ساعت 7 بود که گفتم هرچی سریعتر به دانشگاه دهلی برم و تا شلوغ نشده و با مسئولین دانشگاه یا اساتید مربوطه ملاقاتی داشته باشم و پروپوزالم رو به نظرشون برسونم. یک ریکشا (تاکسی هایی که سه چرخه اند و فرمونشون مثل موتوره و درب ندارن) گرفتم و به محل دانشگاه رسیدم. کمپوسها یا محیطهای دانشگاههای قدیمی هند پر از درخت های قطور و بلنده و انگار در یک جنگل قرار گرفته. تو اون ساعتی که رسیدم، دیدم غیر از چندتا پرنده که چهچه میزدن و چند حشره ای که تو هوا وزوز می کردن و دو سه نفر هم که داشتن ورزش می کردن، کلاً هیچ جنبنده دیگهای تو محیط دانشگاه نبود! اول فکر کردم نکنه روز تعطیل رسمی بوده که اومدم دانشگاه و روزم رو از دست دادم و به خودم لعن و نفرین فرستادم از بی دقتی زیاد. از یکی که دلبل خلوتی رو پرسیدم، دومین شوک فرهنگی بهم وارد شد: اساتید و مسئولین دانشگاه و کلاً محیط های اداری ساعت کاری شون از 11 صبح شروع میشه و من 4 ساعت زودتر به محل دانشگاه اومده بودم!
در هر صورت منتظر شدم تا رئیس دانشکده اقتصاد اومد و پروپوزالم رو دید و از من دو هفته وقت خواست تا مطالعه کنه و به همکاراش نشون بده تا نتیجه رو به من بگن. بعد از این مرحله سریع به دانشگاه جواهرلعل نهرو رفتم تا ببینم شرایط اونجا چطوره که همون مطالبی که تو سایت دانشگاه بود رو برام توضیح دادن و هر چی تلاش کردم که 20 دلار وجه ثبت نام رو همونجا پرداخت کنم قبول نکردن و گفتن از خارج کشور باید به حساب دانشگاه واریز بشه!
هرچی تلاش کردم نتوانستم متوجهشون کنم که بدون شماره حساب چطور می شه به حسابشون پول ریخت؟! اونا هم نتونستن من رو شیرفهم کنن که سیستم واریز وجه مبالغ بین المللی به حساب دانشگاهشون چطوریه! اونجا بود که از خیر این دانشگاه دست اول هند گذشتم و شانسم رو در جای دیگهای جستجو کردم. حدود بیست و خورده ای روز زمان داشتم. هفته بعدی اون رو به گشت و گذار تو دهلی گذروندم ـ حالا تو یک مقاله دیگهای راجع به جاهای دیدنی دهلی بیشتر شرح میدم ـ که یادم اومد بیشتر ایرانیها جهت ادامه تحصیل به شهر پونا (Pune) در ایالت مهاراشترای هند ـ شهری در نزدیکی بمبئی (Mumbai) ـ مسافرت می کنن و این بود که تصمیم گرفتم برای سه روز به پونا برم و وضعیت پذیرش رو تو اونجا بررسی کنم و بعد برای گرفتن جواب برگردم به دهلی.
تو دهلی از یک دفتر مسافرتی یک بلیت قطار رفت و برگشت به فاصله سه روز گرفتم و از طریق اونا یک هتل در پونا رزرو کردم. مسافرت از دهلی تا پونا حدود 28 ساعت طول میکشه. من اینو بعداً فهمیدم که اینقدر از هم دورن، والا با هواپیما می رفتم. اینجا لازمه چند نکته راجع به قطارها تو هند بگم؛ واگنهای درجه یک و دو و سه خیلی متفاوتند. دقت کنید که اگه لازمه واگن تون تهویه و کولر داشته باشه. واگن هاشون مثل ایران کوپه نداره. بلکه با یک پرده فضای نشیمن از راهرو جدا میشه. برای همین برای ساک و چمدونها باید از قفل و زنجیر استفاده کنین تا وسایلتون رو نبرند! تو راهرو وسط دائم فروشنده ها در حال آمد و شدند و چای و چیپس و پفک میفروشند. ایستگاههای بین راه هم فروشگاه داره می تونید برید و از اونجا خرید کنید. چون تو مسافرت کاری بودم جرأت نکردم از غذاهای بین راهی استفاده کنم.
بعد از رسیدن به مقصد برای پرسیدن چند و چون ماجرا به دانشگاه پونا رفتم. اونجا یک بخشی وجود داره مخصوص ثبت نام از دانشجویان بینالمللی (international cell). راهنمایی کردند که کتابچهای وجود داره که نام و آدرس اساتید مورد تأیید دانشگاه در رشته های مختلف در آن نگاشته شده و متقاضیان مقطع دکترا میتونن از اون استفاده کنند.
دقت کنید که هر دانشگاه تو هند چند کالج زیر مجموعه خودش داره و شما می تونین از اساتید کالج های زیر مجموعه دانشگاه هم بعنوان استاد راهنما استفاده کنین. در مورد دانشگاه پونا میتونین اونا رو اینجا پیدا کنین. حتی در مورد من، بعدها فهمیدم استادی است که در بانکی در بمبئی مشغول بکار بوده، اما مورد تأیید دانشگاه است و می شد رفت و از او بعنوان استاد راهنما استفاده کرد.
محدودیتی که در پیدا کردن اساتید راهنما وجود داره اینه که تعداد زیادی از اسامی فهرست شده در کتابچه دانشگاه یا مرده بودند و یا بازنشسته شده بودند و اون لیست در عمل کارآیی نداشت و نیاز به یک منبع اطلاعات دیگه بود. دیگریش این بود که تعدادی از اساتید، 7 سهمیه دانشجویان بینالمللی شون پر بود و نمی تونستند مسئولیت من رو بپذیرند. در این زمینه مدیر گروه و رئیس دانشکده خیلی میتونن کمک کنند و البته در مورد شهر پونای هند یک مورد دیگه هم خیلی کمک کننده است؛
وقتی تو مرکز دانشجویان بین المللی بودم، پر بود از دانشجوهای ایرانی متقاضی ثبت نام در مقاطع مختلف. یکی از اونها پرسید کجا ساکنم که گفتم تو هتل و پیشنهاد داد به انجمن اسلامی دانشجوهای ایرانی برم. یک مرکزی دارند که با هزینه بسیار پایین میشه توش اسکان داشت و هم مرکز اطلاعات بسیار عالی ایه. و راست می گفت. رفتم اونجا. در اون زمان ساختمون انجمن اسلامی تو محله ای بود بنام پانچاواتی ـ بعدها جابجا شدند ـ هزینه اسکان خیلی ارزون بود و اینکه محل اسکان و رفت و آمد افراد خیلی عالی بود که با تعدادی شون هنوز دوست های خیلی خوبی برای هم هستیم.
خلاصه اون سه روز برای گرفتن پذیرش کافی نبود و خیلی سریع فرصتم تموم شد. برای بازگشت به دهلی ساعت 5 عصر طبق بلیت به راهآهن رفتم. اما هرچه صبر کردم از قطار خبری نبود. اینجا بود که متوجه شدم ساعت قطار 5 صبح بوده و نه عصر! و من قطارم رو از دست داده بودم. اتفاقی که شاید بنوعی مسیر زندگیمو تغییر داد. تصمیم گرفتم بازگشتم رو 7 روز دیگه به تعویق بندازم و برای پذیرش بیشتر تلاش کنم. همزمان از هتل به انجمن اسلامی نقل مکان کردم.
در اونجا یکی از دوستانی که ایشون هم قصد ادامه تحصیل در مقطع دکترا داشتند گفت که یک مرکز آموزشی ـ پژوهشی بنام انستیتو گخله (Gokhale Institute of Politics and Economics) است که در هند اعتبار بسیار بالایی داره و از دانشکده اقتصاد دانشگاه پونا بسیار قویتره. متأسفانه بخاطر ناشناخته بودن این نهاد دانشگاهی، آموزش عالی ایران، اون رو در رده “ب” گروه بندی کرده است. این انستیتو رو در پونا بنام (GIPE) میشناسند. چون خودم تو پیدا کردن آدرسش دچار مشکل شدم، شما می تونین از اینجا پیداش کنید. پس از مراجعه به اونجا گفتند ما جلسه مصاحبه حضوری داریم که بصورت دورهای برگزار میشه و باید صبر کنی. پرسیدم جلسه کی خواهد بود؟ تاریخی که گفتند سه روز بعد از تاریخ بلیت برگشتم بود! اینجا بود که باید ویزامو تمدید می کردم و برای اینکار باید به دهلی بر می گشتم. سفرم به دهلی با قطار بود و علاوه بر تمدید ویزا، چمدون هایی که تو هتل گذاشته بودم رو هم برداشتم و البته بلیت هواپیمای برگشتم رو هم از تاریخ قبلی به جدید تغییر دادم. مبدأ پرواز من در برگشت از بمبئی بود و فقط پروازهای ایرانایر از آنجا وجود داشت.
نکته ای که در ارتباط با سیستم آموزشی هند وجود داره اینه که بر اساس استاندارد انگلیس طراحی شده است. این بر خلاف ایرانه که بر اساس استاندارد امریکایی ایجاد گردیده است. بنابراین اونها بعد از دوره لیسانس، فوق لیسانس رو میگذرونند که فرقش با ایران اینه که واحد پژوهش و تحقیق در اون ندارند. بعد یک دوره دوساله اضافه دارند بنام Master of Philosophy یا (MPhil) که بخشی از کلاس های آموزشی که ما در ایران در دوسال اول مقطع دکترا می گذرانیم بعلاوه یک مقاله تحقیقاتی در آن مقطع گذرانده میشه و بعد از اون مقطع دکترا یا Doctor of Philosophy بصورت فقط پژوهشی و بدون کلاس های آموزشی ارائه می شوند. عموماً چون ما در مقطع کارشناسی ارشد ایران تحقیقات داریم، هند اونرو بعنوان امفیل می پذیرد و مستقیم می توان در مقطع دکترا بصورت صرفاً پژوهشی ادامه تحصیل داد. اما باز هم هستند دانشگاهها یا دانشکده هایی همچون دانشکده آمار دانشگاه پونا که دانشجویان را مجبور می کنند تا مقطع امفیل را هم بگذرونند. تفاوت پذیرش در انستیتو گخله با دانشگاه پونا در این بود که در دانشگاه پونا ابتدا استاد راهنما پروپوزال تحقیقاتی را می پذیرفت، بعد یک کمیته شامل چند استاد و مسئول دانشکده مرتبط برگذار میشد تا دانشجو از پروپوزال خود در حضور آنها دفاع کند. بعد فرآیند پذیرش ادامه مییافت. اما در انستیتو گخله دفاع از پروپوزال همان ابتدا در کمیته ابتدایی اتفاق می افتد و بعد از میان اساتیدی که در آن شرکت کرده بودند یک نفر مسئولیت راهنمایی از دانشجو را بعهده میگیرد. بعلت نامشخص بودن برنامه کمیتههای گخله و ترس از ارائه در جلسه حضوری، دانشجویان ایرانی کمتر به آن انستیتو مراجعه میکنند. اما اگه میخواین تو رشته اقتصاد ادامه تحصیل بدین تأکید فراوان دارم که این شانس رو از خودتون دریغ نکنین و گخله رو از دست ندید. امکانات، کتابخونه، ارتباطات اینترنتی با دنیا و مجلات معتبرش قابل مقایسه با هیچ جای دیگه نیست.
پس از برگزاری کمیته جذب، خبر پذیرش پروپوزال رو تا عصر بمن دادند و من به ایران برگشتم. پذیرش در انستیتیو توسط یک نامه بصورت کتبی برای من پست شد و من دوباره جهت ادامه کار برای دریافت ویزای تحصیلی به هند سفر کردم.
یک نکته فنی خیلی مهم رو اینجا بگم. ویزای توریستی هند یک ماهه صادر میشه و زیر اون با خط ریزی نوشته شده غیرقابل تمدید. در صورت نیاز به زمان بیشتر باید به ایران برگردید و دوباره ویزای توریستی بگیرید. در صورتی که مثل من مجبور شید چند روزی رو تمدید کنید وزارت کشور هند ویزا تونو تمدید می کنه، اما بعداً برای بازگشت به هند و گرفتن ویزاهای بعدی دچار مشکل خواهید شد. همانطور که من دچار مشکل شدم و با سختی و مشقت فراوان ویزای بعدی رو برام صادر کردند.
روند کار بعد از دریافت پذیرش از دانشگاه به این صورت بود که نامه پذیرش رو در هفت نسخه به همراه هفت نسخه از پروپوزال و به همراه هفت نسخه از یک فرم مخصوص که باید با با مهر و امضای استاد راهنما و دانشگاه پر میشد به سفارت هند در ایران تحویل می دادیم. آن نسخ به وزارتخانه های مختلف فرستاده شده و پس از تأیید آنها سفارتخانه اجازه صدور ویزای تحصیلی یا پژوهشی رو پیدا میکرد. این روند گاهی چند ماه و حتی بیش از یک سال طول میکشید. البته شنیدم در حال حاضر پس از تحویل مدارک به سفارت، اونا رو اسکن کرده و بصورت الکترونیک ارسال می کنند و کل فرآیند از دریافت مدارک تا صدور ویزا بیش از 10 روز طول نمیکشه.
پس از دریافت ویزای پژوهشی میتونید برای مسافرت به هند و ادامه تحصیل در آنجا اقدام کنید.
یک نکته اضافه رو فقط راجع به ادامه تحصیل در مقطع دکترا اینجا بگم. اینو خودم بعدها فهمیدم و از ندونستنش ضرر کردم. شاید دونستنش برای شما کمک کننده باشه؛
مقطع دکترا و البته فوق دکترا در واقع یک مقطع تحصیلی نیستند بلکه یک شغل به حساب میان. کار به این شکله که دانشگاه یا استاد راهنما برای یک پروژه تحقیقاتی گرنتی رو از یک شرکت، نهاد و یا دولت دریافت میکنه. در ازای اون هزینه هایی داره همچون وسائل آزمایش، مواد اولیه، نظرسنجیها و یا استخدام یک یا چند دستیار و غیره. یک راهش اینه که یک پول کلانی رو پرداخت کنه بابت استفاده از افرادی که استادند و هم رده وی هستند. راه دیگش اینه که یک پول کمتری رو (شامل هزینه تحصیل و زندگی دانشجویی) به یک فرد بده و در ازای همکاری، کسب دانش و تجربه در اون موضوع مورد پژوهش، مدرک دکترای این رشته رو به فرد بده و براش اعتباری رو ایجاد کنه. برای همین موضوع پروپوزالتون رو همواره در موضوعی بگیرین که حاضر باشن براش پول خرج کنند. یجورایی کار شبیه بازاریابی و فروشه. مراقب باشین برای گرفتن مدرک دکترا و بالاتر باید پول دریافت کنین نه اینکه از جیب خرج کنید.